اصطلاحات زبان فرانسوی
10 اصطلاح در زبان فرانسوی


Occupe-toi de tes oignons
سرت به کار خودت باشدفضولی موقوف!
معنی تحت اللفظی این عبارت "سرگرم پیازهایت باش" است که در حقیقت کنایه از عبارات "سرت به کار خودت باشد" یا "فضولی موقوف!" است.
Mettre son grain de sel
به معنی نظر دادن است، با این مفهوم که نظر کسی برای شما مهم نیست و احتمالا نظری ناخواسته و بیاساس است.Couper la poire en deux
منصف بودن رعایت کردن عدالت
معنی تحت اللفظی این عبارت "بریدن گلابی به دو قسمت" است که در حقیقت کنایه از "منصف بودن" یا "رعایت کردن عدالت" است.
Aller se faire cuire un oeuf
بروید و تنهایشان بگذارید
معنی تحت اللفظی این عبارت "بروید و یک تخم مرغ بپزید" است که در حقیقت کنایه از "تنهایم بگذار" است.
En faire tout un fromage
زیادی گنده (اش) کردن اغراق کردن
معنی تحت اللفظی این عبارت "یک پنیر کامل درست کنید" است که در حقیقت کنایه از "چیزی را بزرگ کردن" و با "اغراق کردن" است.
Ça n’a rien à voir avec la choucroute
ربطی ندارد
Raconter des salads
چرندیات تعریف کردن چرت و پرت گفتن، هذیان گفتن
معنی تحتاللفظی این عبارت "سالاد تعریف کردن" است که در کنایه به معنی "چرندیات تعریف کردن"، "چرت و پرت گفتن" یا "هذیان گفتن" است.
Cracher dans la soupe
بی احترامی و ناسپاسی کردن
معنی تحتاللفظی این عبارت "در سوپ تف کردن" است که در کنایه به معنی "بی احترامی کردن" یا "ناسپاسی" است.
(Avoir la patate (la pêche, la frite
کنایه از "حس و حال خوبی داشتن" و یا "سرحال بودن" است.
Mettre du beurre dans les épinards
نظرات 0